اهالی دبستان ما نه یک شب که یک هفته یلدایی را در کنار هم گذراندند.

از ابتدای هفته، آن هم بعد از دو سال، هر روز میزبان دانش آموزان مان به تفکیک هر کلاس بودیم. گل پسرهایی که بعد این مدت اول از همه قد کشیدن و بزرگ شدنشان توجهمان را به خود جلب کرد.

از یلدا گفتیم و شنیدیم، از رسم و رسومش، از دور هم بودنش، از پدربزرگها و مادربزرگهایی که برخی از ایشان حضوری یا مجازی مهمان جشنمان بودند، از حافظ خواندیم و به دیوانش تفال زدیم، برای هم داستانهای یلدایی تعریف کردیم از شهرهای مختلف ایرانمان، بازی کردیم، از بازیهای خانوادگی تا مافیا و خلاصه کلی خوش گذراندیم.

همه بودند؛ دانش آموز، مدیر، معاون، معلم، مربی و حتی تعدادی از پدر و مادرها و پدربزرگها و مادربزرگهای مهربون و دوست داشتنی. جای همه آنها که نبودند سبز. جمعتان جمع و محفلتان گرم خانواده پر مهر سلام همت.

گزارش تصویری کامل هر پایه به همراه عکسهای فردی و جمعی گلهای گلستانمان پایان سال به یادگار تقدیمتان خواهدشد.